جدول جو
جدول جو

معنی ابن دری - جستجوی لغت در جدول جو

ابن دری(اِ نُ دَرْرا)
شاعری از مردم موصل. وفات 545 ه. ق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بَ رَ)
ابومنصور محمد بن محمد بن محمد بن سعد بن عبدالله (517-567 ه. ق.). فقیه شافعی. اصلاً از مردم خراسان. مولد او طوس. در اواخر عمر به بغداد رفته است و علم فقه را در نیشابور یا هرات نزد محمد بن یحیی نیشابوری آموخته، چندی در مدرسه بهائیۀ بغداد نزدیک نظامیه تدریس میکرد و در جامعالقصر حلقۀ مناظره ای داشت که علما و اعیان علم بدانجا گرد می آمدند. و روز پنجشنبۀ 16 رمضان در بغداد درگذشت و خلیفه مستضی ٔ خود بنماز او حاضر شد. کتاب موسوم به المقترح فی المصطلح در علم خلاف از اوست. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جُ رَ)
ابوخالد عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج (80-149 یا 150 یا 151 ه. ق.). از علمای مشهور صدر اول، اصلاً ازغیرعرب. از موالی بنی امیه. مولد او مکۀ مکرمه و همانجا نیز پرورش یافته و سفری به عراق کرده و بخدمت منصور خلیفه رسیده است. گویند او اول کس است از مسلمانان که تصنیف کتاب کرد و سپس دیگران بدو اقتدا کردند، و بقول دیگر اول مصنف اسلام ابورافع هرمز کاتب امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. (نجاشی) (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ تُ نا)
حذر. زیرک، پسر امه. کنیززاده. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ قی ی)
ابوبکر یحیی بن عبدالرحمن اندلسی، شاعر. وفات به سال 540 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
زین الدین جمال الاسلام ابوالقاسم عمر بن محمد بن احمد (471-560 ه. ق.). فقیه شافعی. شاگرد امام غزالی و برادرش احمد و کیای هراسی. تولد او در جزیره ابن عمر. در بغداد علم آموخت و بجزیره رفته و طلاب علم از اطراف بر او گرد آمدند و بتدریس اشتغال جست. شرحی بر کتاب مهذب ابواسحاق شیرازی نوشته به نام الاسامی و العلل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ / اِ نُ بُ رَ)
کلاغ. غراب. زاغ
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُرْ رَ)
نان. خبز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
بلا. سختی. (منتهی الارب). ج، بنوبرح
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جِنْ نی)
ابوالفتح عثمان. ادیب و نحوی موصلی. شمنی در حاشیۀ مغنی گوید پدر او جنی رومی و مملوک سیلمان بن فهد ازدی بود. و گویند جنی معرب گنی کلمه رومی است. مولد ابن جنی شهر موصل پیش از سال 300 ه. ق. است و او چهل سال ملازم صحبت ابوعلی فارسی بوده و از او نحو و تصریف آموخته و پس از وی خلیفۀ او گشته و در بغداد بجای ابوعلی بتدریس پرداخته است. وفات او به بغداد به سال 392 روی داده است. و سید رضی در علوم ادبیه شاگرد او بوده. ابن جنی وقتی در حلب بدربار سیف الدوله و زمانی بفارس به خدمت عضدالدولۀ دیلمی پیوسته است. او را در فن خویش تصانیف بسیار است، از جمله: کتاب لمع که متعارف و متداول بوده و بر آن شروح بسیار نوشته اند. کتاب خصائص. کتاب سرالصناعه. کتاب المنصف. کتاب التلقین. کتاب التعاقب. کتاب الکافی فی شرح القوافی. کتاب التذکرهالاصبهانیه. کتاب المقتضب. کتاب التصریف الملوکی. و ابن الندیم کتب ذیل را نیز بدو نسبت می کند و از کتب فوق جز از لمع و تلقین و تعاقب نام نمی برد: کتاب التعاقب فی العربیه. کتاب المعرب. کتاب التلقین. کتاب اللمع. کتاب الفسر لشرح دیوان ابی الطیب. کتاب الفصل بین الکلام الخاص و العام. کتاب العروض والقوافی. کتاب جمل اصول التصریف. کتاب الوقف و الابتداء. کتاب الالفاظ من المهموز. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب تفسیر المراثی الثلاثه و القصیده الرائیه للشریف الرضی. کتاب معانی ابیات المتنبی. کتاب الفرق بین کلام الخاص و العام
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
نام شاعری از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وا)
شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. داءلان. تور. ذئب الارمن. توره. (مهذب الاسماء). گال. اهمر. چغال. چغّال: پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ج، بنات آوی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صا)
حداءه، و آن مرغی است. غلیواژ. زغن. گوشت ربا
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَ)
محمد بن حسین بن حمید منجم. در قرن سوم هجری میزیسته و بتألیف کتاب زیج بزرگی شروع کرده و موفق باتمام آن نگردیده است و شاگرداو قاسم بن محمد بن هاشم مدائنی در سال 308 ه. ق. آنرا بپایان برده و نظم العقد نام نهاده است. (قفطی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طَ)
دزد. سارق. راهزن. رهزن. ره بر. راهبر
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ طَ)
صاحب کتاب افعال
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ زَ)
شمس الدین ابوالخیر محمد بن محمد. متکلم و عالم بقراآت 751 -833 ه. ق.). مولد او دمشق. برای فراگرفتن و تکمیل علوم خود دو بار بقاهره سفر کرده و در سال 798 قاضی دمشق گردیده است. تیمور لنگ او را بسمرقند فرستاد و در آنجا صحبت میرسید شریف را دریافت. و پس از فوت امیرتیمور بخراسان و هرات و یزد و اصفهان و شیراز سفر کرد، مدتی قاضی شیراز بود و سپس ببصره و از آنجا بمکه و مدینه رفت و مدتها در این دو شهر ببود و باز بشیراز شدو بهمین شهر درگذشت. کتب و رسائل بسیار بنظم و نثر دارد، بیشتر در تجوید و قرائت و منظومه ای در هیئت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ خِ رَ)
ابوالقاسم عمر بن حسین بن عبدالله. وفات 334 ه. ق. فقیه حنفی، مختصری در فقه نوشته که بیشتر مبتدیان فقه حنفیه آن را می خواندند. هنگامی که سب ّ سلف در بغداد رایج شد به دمشق مهاجرت کرد و در همانجا درگذشت. تصانیف بسیاری داشت که پس از مهاجرت او از بغداد بسوختند. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دُ رَ)
ابوبکر محمد بن حسن بن عتاهیه ازدی لغوی (223-321 ه. ق.). تولد او ببصره بود و در همان شهر تحصیل علوم کرد ودر سال 257 در ف تنه صاحب الزنج از بصره بعمان و از عمان بفارس رفت و به دربار آل میکال پیوست و در آنجا ریاست دیوان بدو مفوض گشت و پس از عزل و انتقال میکالیان بخراسان (308) به بغداد رفت و خلیفه او را 50 دینار مشاهره مقرّر داشت. از آثار او کتاب الجمهره است در لغت عرب که آل میکال نوشته و مقصورۀ او قصیده ای است طولانی نزد ادبا معروف و بر آن شرحها نوشته اند. و کتابهای دیگری نیز در لغت تصنیف کرده است. و کتاب وشاح و غریب الحدیث و لغات القرآن از اوست. ابن درید با آنکه در شرب خمر افراط میکرد عمری طویل یافت و در 90 سالگی در بغداد مبتلا بفالج شده و هشت سال پس از آن درگذشت. او استاد مبرد است. (الفهرست) (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
اسحاق بن یحیی بن سریح نصرانی، مکنی به ابوالحسین. او ظاهراًتا 377 ه. ق. حیات داشته است. (ابن الندیم). مولد او به سال 300 بوده. ابن سریح در امور دواوین و صناعت خراج و مناظرۀ عمال (استنطاق) معرفتی بسزا داشته ودر علم نحو نیز بصیر بوده. از کتابهای اوست: کتاب الخراج الکبیر. کتاب الخراج الصغیر. کتاب المؤامرات بالحضره. کتاب تحویل سنی الموالید. کتاب جمل التاریخ
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ثَ را)
رجوع به ابن بجده شود، سید. رئیس. سر. سرور
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَرْری)
ابوالحسن علی بن محمد بن حسین رباطی. در حدود 660 ه. ق. در شهر رباط تازه متولد شده و در سال 730 یا 731 یا 733 در همان شهر درگذشته است. کتاب او موسوم به الدرراللوامع در قراآت مانند اجرومیۀ نحو ابن آجروم بین مسلمین شمال افریقیه متداول است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
فرمانروای غور بوده و در جنگی با سلطان محمود سبکتکین مغلوب شده و مملکت او بتصرف سلطان درآمده است و به سال 400 ه. ق. پس از این شکست خود را مسموم کرده و درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ رَ)
ابویحیی عبیدالله. مغنی معروف. مولد او به زمان عمر بن الخطاب در مکه بوده و نواختن عود از دیوارگران ایرانی که بساختن کعبه آمده بودند فراگرفت و بنا بروایتی او نخستین کس است در عرب که این هنرآموخته است. ابن سریج نواهائی برای غزلهای عمر بن ابی ربیعه و نیز در مراثی الحانی بساخت و بزمان خود شهرتی عظیم یافت لکن بزودی الحان و نواهای ساختۀ او فراموش شد چنانکه جحظۀ مغنی معروف به زمان خویش چیزی از آن نمیدانست. وفات ابن سریج در خلافت هشام بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن محمد. طبیب وشاعری از مردم مداین. وفات او به سال 606 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زُ رَ)
یحیی بن علی تنوخی، مقری. مولد 422 ه. ق. او را تاریخی است مرتب بر سنین. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
طبیب بیمارستان برامکه. یکی از نقله و مترجمین از هندی به عربی و ازجملۀ کتبی که نقل کرده است کتاب استنکرالجامع. کتاب سند ستاق (صفوهالنجح). (از ابن الندیم). رجوع به ابن دهان طبیب ناقل کتب هند شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
کلاغ. (مهذب الاسماء). زاغ. غراب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ شَ رَ)
محمد بن سعید قیروانی. یکی از فحول شعرای اندلس. او را با ابن رشیق شاعر مهاجات و مشاجره بوده است. از اوست: کتاب ابکارالافکار در ادب، منظوم و منثور و بعض کتب دیگر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آحی
تصویر ابن آحی
غلیواژ خورایی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوری
تصویر ابن آوری
شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوی
تصویر ابن آوی
شغال شگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن دایه
تصویر ابن دایه
زاغ پیسه از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن عرس
تصویر ابن عرس
موش خرما
فرهنگ لغت هوشیار